گام دوم – مقاله اول – قسمت دوم
حصول خودسازی از طریق چرخه دانش
- همین که ما درباره خودسازی صحبت میکنیم، مفهومی(concept) در ذهن ما شکل میگیرد. هرگونه توضیح پیرامون خودسازی این کمک را میکند که در ساختار مغزمان و قلبمان این مفهوم در معرض حضور قرار بگیرد.
در چرخه دانش، هر فرد چه حقیقی و چه حقوقی، دارای منابعی از دانش است. این منابع دانش گاهی در سطح ناخودآگاه و زیر بطن شناختی اون فرد میباشد.
حضرت آقا وقتی از خودسازی حرف میزنند، اشاره به مطرح شدن این مفهوم در فضای عینی و بهقول روبنای شناختی دارد. چرخه دانش به فرد، این فرصت را در چهارچوب فرآیندهای تدوین شده، میدهد.
چرخه دانش میتواند خودسازی را به عنوان یک دانش بومیبال و پرداده و در فضای عمومیو دانشگاهی و حوزوی مطرح نماید.
ذات این عمل ارتباط بین مأخذ و مصادر دانش و طبقه بندی و اولویت دهی آنهاست.
که در مورد مفاهیم بومیصورت نگرفته است. ما برای مفاهیم بومیخود اغلب طرحهای منظم و دقیق شده و دارای مراحل سنجش و رویه سازی نداریم.
ما سنجهای برای مفاهیم بومیخود نداریم. ما آزمونهایی برای ارزیابی صفاتی که از طریق دین و مکتب به بطن جامعه رسیده است ، نداریم. به همین دلیل ما نتوانستهایم همین مفهوم خودسازی را صادر کنیم. ما از مفاهیم مدیریت خویشتن غرب استفاده میکنیم، ولی مفهوم خودسازی را نتوانستهایم حتی در مورد کشور خودمان به نحو احسن تبیین نماییم.
در بند دیگری از بیانیّه گام مهمّ حضرت آقا، به این نکته اشاره فرمودهاند که:
«هرگاه دلزدگی پیش آمده از روی گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقق آنها»
بعد از گذشت چهل سال، هنوز جوان گرایی جان یافته است و میبینیم که اغلب مسئولان میانگین سنی بسیار بالایی دارند؛ جالب اینکه اگر هدف آرمانگرایی و تحول انقلابی است، جزء با رویکرد جوان گرایی نمیتوان به آن دست یافت.
جوان گرایی صرف بدون محتوای دانشی خط دیگری است. به این معنا که بهعقیده ما فقط و فقط در چهارچوب «چرخه دانش» میتوان به غنای محتوای جوان گرایی پی برد. والاّ با جوان گرایی صرف یا با تکیه صرف بر یک مسئله نمیتوان تمدن سازی و جامعه پردازی نمود. مطلب دیگری که حضرت آقا بهنظر بنده با هوشیاری خاصی بدان پرداخته است:
در روند فوق یک مطلب رخ نداده و یا بسیار اندک رخ داده است و آن مطلب، جامعه سازی یا جامعه پردازی است؛ هر چند این دو لغت در هیچ یک از آثار غربی به کار نرفته است که این مسئله خود جای آن دارد که واژه ایست برآمده از تفکر مقام معظم رهبری، معادل هیچ واژهی غربی نیست حتی بعضیها که Community producer را بهکار میبرند. دقت کنید که در هیچ متنی این واژه بهکار نرفته است.
جامعه پردازی یا جامعه سازی در کلام مقام معظم رهبری، ایجاد جامعه ایست که با ارزشهای اسلامی – شیعی – ایرانی خود آن جامعه شکل بگیرد و از رویههای منظم دانشی و منشی در همان متن بهره ببرد. جامعه پردازی زمانی اتفاق میافتد که قهرمانان ملی آداب و رسوم اخلاقی اسلامی، ارزشهای والای انسانی بازتولید شود. یعنی ارزشهای والای انقلاب در همان مفهوم به لحاظ حداقلی بازتولید شود. طبعاً این جامعه پردازی بهصورت خودسازی اتفاق نمیافتد؛ همچنان که خودسازی دارای طیف است، جامعه پردازی هم دارای طیف است. این طیف هیچگاه به مُطلق نمیرسد؛ ولی همواره باید شیب صعودی داشته باشد.
جامعه پردازی یا جامعه سازی نیاز به توضیحات و تبلیغات فراوانی دارد. یکی از نکاتی که در کلام هیچ یک از مسئولین و اندیشمندان ایرانی دیده نشده و فقط مقام معظم رهبری بدان پی برده این است که، حکومت جمهوری اسلامی اگر نتواند جریان و موجهای منظم قانونی – حقوقی – فرهنگی ایجاد نماید، که این موجها بتوانند اثر هم افزایانه داشته باشند، نمیتواند به یک حکومت جامعه پرداز یا جریان سیاسی جامعه پرداز تبدیل شود؛ به عنوان مثال تضادهای جامعه شناختی و قانونی بین نهادهای مدرن و نهادهای سنتی اگر نتواند در مقام تفاوت های سلیقهای محدود بماند و شکاف بین نهادها – گروههای مردمی – عقاید شدیدتر شود، یعنی جامعه پردازی شکل نگرفته است. مثلاً در مقوله حجاب هنوز نتوانسته جامعه یا روشنفکران یا علما یا دولت ایجاد جریان به معنای سنّت ایرانی، اسلامی بنماید. هر چند این کار بسیار سخت است، ولی آغازگر ایجاد تمدن اسلامی است. مقوله تمدن اسلامی شکل جهانی شده و متداوم و الگوبرداری شده جهانی جامعه پردازی ایرانی – اسلامی است.
بنابراین:
هر چند این ارتباط خطی به معنای آن نیست که تا خودسازی انجام نشود، بطور کامل نباید جامعه پردازی صورت بگیرد.
همزمان هم امکان پذیر است؛ ولی به لحاظ عقلی، محال است جوانی یا مسئولی یا روشنفکری یا عالمیبدون خودسازی بتواند جریان ماندگار جامعه پرداز الگویی را معرفی یا نمایندگی بنماید.
در مقام تمدن سازی، با اینکه غالب خط سیر تلقی میشود؛ ولی به عنوان مثال از ظواهر شروع میشود و به بنیانهای تئوریک و جهان شمول میرسد؛ مثلاً ظاهر شهرسازی در ایران دارای الگویی است که به هیچ وجه نمیتواند باعث جهانی سازی یا تمدن سازی بشود و نوعی آشفتگی و پریشانی محتوایی و روایی در آن مشهود است.
آشفتگی روایی یعنی روایتی که از ظواهر شهرهای ایران بهدست میآید، به هیچ وجه متناسب با تمدن اسلامی خاص ایران نیست.
موسسه آینده نگاری و ایده پروری آوا – مقالات