فروغی از رُخ ساقی (قسمت دوم)
تعریف قرآنیِ علم را، اگر بتوان به روشِ این نوشتار ارائه کرد، چنین می شود:
علم، بنیاد و سامانی خدایی دارد، با خوانشی بیانشدنی، آینده گرا و تا اندازهای شناختنی، و آموزشی و نگارشی است و پایشِ درونیِ آن در کردار اثر می گذارد.
این تعریفِ کلّی و بسیار کوتاه از کوتاه ترین آیات قرآن درباره ی علم به دست آمده است و خواننده ی محترم می تواند آن را با بسط و تفسیرِ رَوا در آیات، که ذیلاً آورده شده است، تکمیل یا تصحیح کند:
١. الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ (رحمن:٢): خدای رحمان قرآن (= خواندنی/خواندهشدنی) را [به انسان] آموزش داد.
٢. عَلَّمَهُ الْبَیَانَ (رحمن:۴): (خدای رحمان) بیان (= گفتار، نوشتار، هنرهای تجسّمی و نمایشی) را به او (انسان) آموخت.
٣. کَلّا سَیَعْلَمُونَ (نبأ:۴)؛ کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ (تکاثر:٣): چنین نیست (که منکران پنداشتهاند)، به زودى (به وقتِ مرگ) خواهند دانست؛ نه چنین است، به زودى خواهید دانست (که پس از مرگ، به برزخ، چه سختیها در پیش دارید).
۴. إِلَى قَدَرٍ مَعْلُومٍ (مرسلات:٢٢): تا اندازهای شناختهشده.
۵. عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى (نجم:۵): آن (فرشتهی) بسیارتوانمند به او آموختهاست.
۶. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (علق:۴): همان (پروردگار) که با قلم آموزش داد.
٧. عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ (تکویر:١۴): (درهنگام قیامت) هرکس بداند که چه آماده کردهاست.
٨. یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ (انفطار:١٢): (فرشتگانِ گماشته شده بر شما) آنچه می کنید مىدانند.
گستره ی موضوع علم
واژه های دانش، آگاهی، دانایی، اطّلاعات، شناخت، آموزش، باور، گمان، پنداشت، پندار، انگار و انگاره، نه تنها در ریشه شناسیِ زبانی و لغویِ فارسی و معادل های آنها در زبانهای دیگر، بلکه در عرفِ علمیِ روز، با توجّه به انتقال اطّلاعات و دانش نوین و دستِ کم با گرتهبرداری از زبانهای غربی، ازحیث معنا و مفهوم و اصطلاح، متفاوتاند و در زیرشاخههای تخصّصی و تقسیمات، دامنههای بسیارگسترده دارند، چندان که ارائهی تعاریف و ورود به مباحث آنها نیازمندِ تخصّصها و پرداختنِ مقالاتی دیگر است. ریشهشناسی و تطوّرات زبانیِ علم درعربی و زبانهای سامی نیز مقوله ای جداست.
گرچه قرآن کتابی علمی-آموزشی است، در ایجازِ بیانی و پیوستگیهای متنی و فرامتنی، و در بهکارگیریِ کلمات و آیات و تمثیلات و قصّهها و موضوعات ویژگیهای بسیارمتنوّع دارد و، با هر نگاه و قرائت و در هر زمان و مکان، نسبت به قاری، تجلّیات و برداشتهای گوناگون ارائه میکند و هر فرازی از آن، متناسب با خوانشی ژرفاندیش، جلوهای علمی مییابد.
بنا براین دیدگاه، محدود کردن قرآن به شمارگان و بسامدِ کلماتی چند و حتّی ذکرِ اوصاف و تعاریفی از آنها، حتماً نگاهی ناقص و نظری نازل نسبت به مجموعه و منظومه ی دیدگاه قرآنی راجع به علم خواهد بود. پس، از منظرِ واکاویِ واژگانی و از دیدگاه ویژهی نشانهشناسیِ قرآنی، یعنی بحث از آیه، شاید بتوان مفاهیم نزدیک به ریشهی عِلم [به ترتیب: سایه(ظلّ)، عَلَم(علامت)، چهره(وجه)، جلوه(جلو)، نشانه(آیه)، گذر(عبر) و پرده(غِطاء)] را در کنارِ علم با ریشه ی «علامت» نشاند و چه بسا، از منظری دیگر، رازها و پیدا و پنهانِ علوم و دادههای علمی را به نِتاج برهانی و یقینی و حتّی ظنّی و مشابهات آن کشاند. همچنان که میتوان، از زاویهی نگاه پژوهشی به «آیه»، ریشهی «علم» (با ٧٢٧آیه) را با خوانش/ خواندنی/ قرائت (با ٧٩آیه)، کتاب (با ٢٧٩آیه)، عَرَف/ شناخت (با ۶٣آیه)، دیدار/ لقاء/ تلقّی (با ١٣۵آیه)، اطّلاع/ آگاهی (با ١٨آیه)، و درس (با ۶آیه) ملاحظه کرد.
دو موضوعِ «آیه» و مشتّقات آن (در٣۵٣آیه) و «علم» و مشتّقات آن (در٧٢٧آیه) دامنهی معناییِ بسیار گستردهای دارند، از اشاره به آثارِ طبیعت چون: کوه/ کوهپیکر (کَالأعْلام ← شوری:٣٢، رحمن:٢۴) و نشانهها (عَلامَات ← نحل:١۶) گرفته، تا تذکّر به باورهای پایه، مانند: دانش نزد خداوند است (الْعِلْمُ عِنْدَ الله ← مُلک:٢۶، احقاف:٢٣) و نام-های ذاتی و فعلی و صفاتی و تعریفیِ باریتعالی، و دیگرکلمات با معانیِ دانش، دانشمند/ دانشمندان، علامت، جهان، دانسته، دانستنی. امکان فهرست کردن همه ی این موضوعات، با فرض ناتوانیِ علمیِ نویسنده در مقالهای کوتاه نخواهد بود.
در ادامه، اشتراکاتِ «آیه» و»علم»، که در ۴٣ آیه مندرج اند، خواهد آمد.
علم در قرآن کریم موارد و موضوعات زیر را دربرمیگیرد که هر یک، درجای خود، از نشانههای بیکرانهگی و بی-پایانیِ عبارات و اشارات و لطایفِ قرآنیاند:
جایگاهِ علم
علمِ باریتعالی پیش و پس از آفرینش
تعلیم اسماء به حضرت آدم علیهالسّلام (بقره:٣١)
اسماء حسنی (اعراف:١٨٠، إسراء:١١٠، طه:٨، حشر:٢۴)
علوم پنهان و آشکار (عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَه) ← تغابن:١٨، رعد:٩، مؤمنون:٩٢، سجده:٣، حشر:٢٢، زمر:۴۶، جمعه:٨، توبه:١٠۵، أنعام:٧٣، توبه:٩۴
رازها و آشکارها (یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُون/ یَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ / سِرّاً وَ جَهْراً) ← در ١٩ آیه، به ترتیبِ بلندای آیات: نحل:١٩، طه:٧، بقره:٧٧، یس:٧۶، مُلک:١٣، توبه:٧٨، نحل:٢٣، فرقان:۶، أنعام:٣، تغابن:۴، محمّد:٢۶، یوسف:١٩، أنعام:١۴٠، یوسف:٧٧، هود:۵، نحل:٧۵، تحریم:٣، بقره:٢٣۵، ممتحنه:١)
نهفته و نهفتهترین (السِّرَّ وَأَخْفَى) ← طه:٧، أعلی:٧
دانندهی ناپیداها (عَلامُ الْغُیُوب) ← سبأ:۴٨، توبه:٧٨، مائده:١٠٩و١١۶
علوم لدُّنی(نمل:۶، کهف:۶۵) و موهبتی (یوسف:٢٢، قصص:١۴، طه:١١۴، انبیاء:٧٩و٧۴)
صاحبان دانش (أُولُوا الْعِلْم) ← آل عمران:١٨
دانشمندان (الْعُلَمَاء/الْعَالِمُون) ← فاطر:٢٨، عنکبوت:۴٣
دانشدادهشدگان (أُوتُواالْعِلْمَ) ← عنکبوت:۴٩، سبأ:۶، إسراء:١٠٧، قصص:٨٠، روم:۵۶، حج:۵۴، نحل:٢٧، محمّد:١۶، مجادله:١١
استوارانِ در دانش (الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم) ← آل عمران:٧، نساء:١۶٢
آگاهترین از درونِ سینهها (إِنَّهُ، وَهُوَ، وَاللَّهُ هرکدام یک بار؛ إِنَّ اللَّهَ چهاربار؛ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُور دوازده بار)
هفت اندازه یا سرنوشت (شامل: روزی، هنگام/ وقت، مقام/ جایگاه، حق، روز/ روزها، ماهها، کتابِ دانسته یا شناخته شده)
جهانیان (العَالَمین/ لِلعَالَمین)- با عنایت به آغازِ آن از دومین آیهی قرآن تا تکرارِ۶١ بارهی «العَالَمین» و ١٢ بارهی «لِلعالَمین» به مناسبتهای گوناگون، و گسترهی دایرهی مفهومی و معناییِ «العالَمین» از دیدگاه روایی و فلسفی و عرفانی در تمامیِ عوالم هستی و همهی ساحتهای وجود
برای آشنایی بیشتر با نحوه ی برداشت از آیات، ناگزیر، نیازمند بهرهگیری از گزیده ی مطالب و اصطلاحات متکلّمان و فیلسوفان و عارفانی هستیم که جمعِ آنان، با تفسیرِ خود از آیات و متون روایی، حکمت اسلامی را بارور کردهاند. ذیلاً برخی از مستندات در این زمینه ذکرمیشود.
علم، از نامهای هفتگانهی الهی
در میان اسماء/ صفات باری تعالی، هفت نام یا صفتِ علم و قدرت و اراده و حیات و بصر و سمع و کلام، با تعابیر گوناگون از قبیل ائمّهُ الأسماء (نامهای پیشوا) و امّهاتُ السّبع (مادران هفتگانه) یا امّهاتُ الأسماء (مادران نامها) و ارباب الأسماء خوانده شده اند و نسبت به دیگر اسماء الهی منزلتِ نخست و اساسی دارند و دیگر اسماء را در لِوای شمول خود پوشش می دهند. آفرینش با این نامها آغاز می شود، چرا که پیداییِ عالَم مبتنی بر زندگی و دانایی و توانایی و خواست است. از این حیث، حیات و علم و قدرت و اراده را «حقایق اربعه» نیز نامیده اند. سپس، با کلام یا کلمهی «کُن» (: باش/ بشو)، بینایی و شنواییِ هستی تجلّی می کند و، ازمنظرِ نگاهِ اسمائی، هستی، با هزار و اندی نامِ مأثور (آمده در متون مقدّس) و یا با آنها و هزاران نامِ ترکیبیِ دیگر، با ربوبیّت و تدبیرِالهی رخ می نماید. به قول حافظ :
اینهمه عکسِ میو نقشِ نگارین که نمود یک فروغِ رخ ساقی است که در جام افتاد