آشنایی بااهم دیدگاهها و نظریههای مطرح در تبیین چیستی «علوم اجتماعی و انسانی» – قسمت اول
به واقع مسألهی علوم انسانی شاید اگر اولویت اول تحقیق در کشور ما نباشد جزء چند اولویت اول است. به لحاظ اینکه به نظر میرسد آنچه که انقلاب و نظام مارا از سایر انقلابها و نظامها ممتاز میکند همین حوزهی نگرش متفاوت به انسان و بهتبع آن به علوم انسانی است. منتها بدون اطلاع از چالش و مناقشهای که در زمینهی علوم انسانی در زادگاه آن (که مغرب زمین است) رخ داده است نمیتوانیم ازعلوم انسانی خاص خودمان دم بزنیم. از اینجا ضرورت مطالعه و شناخت آنچه که بنده ترجیح میدهم آن را «مناقشهی علوم انسانی» نامگذاری کنم، آشکار میگردد. مناقشهی علم انسانی یعنی اینکه علوم انسانی (احیانا بر خلاف علم طبیعی) امر متمایز و ممحضی نیست که حدود و روشهای آن کاملاً معلوم و قابل بیان برای ما باشد. در واقع بحث دربارهی چیستی علوم انسانی جزء خود محتوای علوم انسانی است، و هنوز یک حدو حصر و تعین کاملاً مشخصی پیدا نکرده است. حال باید بیاندیشیم به اینکه علوم انسانی اصلا چیست، و چه چیزی آن را از بدنهی سایر علوم جدا میکند، نظرهای مختلفی در این خصوص مطرح شده است.بزرگترین و مبناییترین تقسیمبندی ای که در این راستا صورت گرفته است، تقسیمبندی دیدگاههای مطرح به دو نحلهی «طبیعتگرایی[۲]» (با محوریت عدم پذیرش وجود تفاوت ماهوی میان پدیدهها و علوم طبیعی با پدیدهها و علوم انسانی) و «تاریخگرایی[۳]» بالمعنیالاعم (با محوریت پذیرش وجود تفاوت ماهوی میان پدیدهها و علوم طبیعی با پدیدهها و علوم انسانی) است، که «پوزیتیویسم[۴]» و رویکرد «قیاسی.قانونی[۵]» را نیز میتوانبه نوعی همان نحلهی طبیعتگرایی با تفاوت در تعبیر (و اندکی در محتوی) دانست. در نحلهی تاریخگرایی نیز دیدگاههایی چون «ارادهگرایی»، «تاریخگرایی» بالمعنیالاخص، «تفردگرایی[۶]»، رهیافت«تفهمی» (ودر دل و بهعنوان زیرشاخههای این رهیافت رویکردهای تفهمی «ماکس وبر»[۷] و«نئوویتگنشتاینی[۸]»)، رهیافت «هرمنوتیکی« (و در دل و بهعنوان زیرشاخههای این رهیافت رویکردهای هرمنوتیکی «دیلتای» و «گادامر»)،«مکتب فرانکفورت»[۹] و «رئالیسم انتقادی»[۱۰]جای گرفتهاند. با این توضیح مقدماتی به شرح ادامهی این گفتار، به ذکر معرفی کوتاهی از هریک از نحلهها و دیدگاههای فوق میپردازیم:
- طبیعتگرایی (پوزیتیویسم یا رویکرد قیاسی.قانونی)
نحلهی«طبیعتگرایی» (که تقریباً میتوان آن را معادل با «پوزیتیویسم» و نیز رویکرد «قیاسی.قانونی» دانست) بر آن است است که علم انسانی هم تعمیم دارد هم پیش بینی و هم کنترل. از منظر این نحله، تفاوت ماهوی میان علوم انسانی و علوم طبیعی وجود نداشته، بلکه در علوم انسانی، صرفاً فاکتورها بیشتر میشود، لذا در اینجا نیز به شرط احصاء مکفی مؤلفههای دخیل هم تبین و هم پیشبینی و کنترل داریم. مثلاً در دیدگاه طبیعتگرایی (برخلاف نحلههای تفهمی که دز آنها معنا مطرح است) میان افتادن یک قطعه گچ و افتادن یک نفر نسان از بالای یک ساختمان تفاوتی ماهوی نبوده و این هر دو یک سنخ و دارای ماهیت علی هستند، الا اینکه تعداد عوامل دخیل افزایش یافته، و مثلاً خودکشی یا قتل هم ممکن است مطرح باشد.
در اینجا قابل ذکر است که دلیل کاربرد عنوان قیاسی.قانونی از موضع روششناختی ایشان نشأت میگیرد؛ زیرا ایشان معتقدند که نتیجهای که ما در علوم انسانی به عنوان گزارهی علمی میگیریم نتیجهی یک قیاس است، یک قانون در ساختمان یک قیاس وارد میشود و گزارهی علوم انسانی را به ما میدهد. مثلاً ما یک قانون (یا به عبارت دیگر «شبهقانون[۱۱]») داریم، بدینبیان که «هرگاه شرایط اقتصادی سخت شود، آنگاه مهاجرت پدید میآید». از نظر اینها این قانون (یا شبهقانون) نتیجهی تعمیم مشاهده است. بعد یک صغرایی به این کبری ملحق میگردد، با این بیان که «در حال حاضر، شرایط اقتصادی برای مورد «الف» سخت شده است.» پس نتیجه این میشود که «مورد «الف» مهاجرت میکند.». لذا از نظر اینان ساختمان و ساختار علم انسانی به همین شکل است، که دقیقاً همانی است که در علوم طبیعی جاری و ساری است. در خصوص مراحل رسیدن به قانون در علوم طبیعی بنا به قول غالب (از ارسطو گرفته تا بیکن)گفته میشد عبارتست از «مشاهده»، «تعمیم مشاهده»(در قالب استقرا[۱۲]) و «اخذ قانون». در ادامه نیز قانون میآید دوباره در ساختمان قیاس (به عنوان صغرا یا کبری) قرار میگیرد و نتیجه میدهد. از منظر این نحله تفاوت ماهوی ایمیاندو عرصهی علوم انسانی و علوم طبیعی نبوده، و صرفاً در علوم انسانی تعداد عوامل بیشتر است. علیرضا قلیزاده
«آگوست کنت»[۱۳] را میتوان گفت که مشهورترین پوزیتیوست علوم اجتماعی است که دم از فیزیک اجتماعی میزد. و منشأ این رویکرد را از آنجا میتوان دانست، که بعد از اینکه قوانین نیوتون عالم علم طبیعی را تکان دادند این فکر پیش آمد که همین کار را در در عرصهی کل معرفت میشود انجام داد، بهطوریکه در قرون ۱۷ و ۱۸ انتظار ظهور نیوتون علوم اجتماعی و انسانی صراحتاً مطرح بود، تا بتوان چون او از ماه تا ماهی این علوم را تحت چند قانون دراورد، و اقوال «ارنست ماخ» در این راستا مشهور است. همهی اینها بر مبنای عدم تفاوت ماهوی عالم و علم انسانی با عالم و علم طبیعی است. بر اساس آنچه که ذکر گردید علوم انسانی مبتلابه ما دستکم در ایران بر همین رهیافت است؛ بهطوریکه که امروزه در هر تحقیق مرتبط با علوم انسانی آمار نیز مطرح است، و اینکه ماعدد و رقم (برآمده از آمار برگرفته از پرسشنامهها)را در تحقیق اجتماعی دارای مدخلیت بدانیم، با غیر این نگاه به هیچ وجه امر مسلمی نیست. لذا از منظر اینان علم اجتماعی هم چونان علم طبیعی هم تبیین[۱۴] میکند، هم پیشبینی و هم کنترل. مثلاً شما میتوانید، با اعمال تغییر در وضع اقتصادی مناطق مختلف میتوانید مهاجرت را هدایت و کنترل نمایید. در همین راستا نکتهی مؤید لغویای که (البته بهعنوان شاهد و نه بهعنوان برهان) مطرح است، این است که در زبانهای اروپایی واژهی «آمار[۱۵]» با واژهی«دولت[۱۶]» و حکومت همریشهاند. بنابراین آمار جایی معنا پیدا میکند که ما در صدد کنترل و حکومت هستیم. بهعنوان مثال از قانون آماری «در ۷۰٪ موارد وضع اقتصادی سخت منجر به مهاجرت میشود.»یک پیرمرد نمیتواند نتیجه بگیرد که آیا تنها پسرش مهاجرت میکند یا نه؛ ولی مسؤلان جامعه میتوانند نتایجی برای هدایت و کنترل مهاجرت اخذ نمایند.در خصوص آمار گویای احتمال مرگ و میر ناشی از یک بیماری هم وضع به همین منوال است، و از منظر فرد بیمار که با مورد خاص و «هذیت[۱۷]» مسأله سروکار دارد، نتیجهی کارایی اخذ نمیشود، و گویی در اینجا (چنانکه برخی معتقدند)، پدیده تبیین نمیگردد؛ ولی مسؤلان امر بهداشت جامعه میتوانند اطلاعات مفیدی را در جهت پیشبینی و کنترل به دست آورند.
و سرانجام نکتهای که بهعنوان تکملهی این بخش از مطالب قابل ذکر است، این است که در بحث علیت بر اساس سنت فلسفی اسلامی و نیز قرون وسطایی،معلول، حیثی وجودی از حیثیتهای علت و تحت بیرق آن است؛ اما واقعیت این است که علم جدید، نه بر اساس این باور، بلکه بر اساس علیت هیومی (و بر محور توالی و تعاقب) بنا شده است، و هیچ سنخیت و نسبت وجودی میان این دو مطرح نیست. لذا علم جدید با حیثیت وجودی سروکار نداشته و صرفاً با یک نگاه عملگرایانه، توالی را مد نظر قرار میدهد. لذا این که آیا بر مبنای فلسفهی اسلامی و فلسفهی قرون وسطایی علمی قابل بناست یا نه، از اینجا نشأت گرفته، و به دنبال آن است که آیا بر اساس نگاه به علیت به عنوان تشأن و تجلی، علمی امروزین بنا میشود یا نه؟که به نظر میرسد جواب منفی بوده و آن قرائت از علیت، علم خاص خودش را میخواهد.
[۱]– Humanities Social Science
[۲] – Naturalism
[۳] – Historicism
[۴] – Positivism
[۵] – Deductive Nomothetic (DN)
[۶] – Individualism
[۷] – Karl Emil Maximilian Weber
[۸] – Neowittgensteinian
[۹] – Frankfort School
[۱۰] – Critical Realism
[۱۱] – law like
[۱۲] – Induction
[۱۳] – August Count
[۱۴] – Explanation
[۱۵] – Statistics
[۱۶] – State
[۱۷] – Thisness